حرف دل با خدا
خدايا تو مرا به اعتدال آفريدى و در طفوليت پرورشم دادى و به ميزان كفايت روزى ام عطا كردى. و در گذشته گناهانى كه تو خود از آنها آگاهى و كم و كيف آنها را از من بهتر ميدانى از من سر زده است. پس واى بر من از آنچه تو در نامه اعمالم نوشته اى. و اگر جاى اميدوارى به عفو تو كه همه چيز را شامل مى شود نبود، خود را هلاك مى ساختم و اگر امكان مى داشت كه كسى از پروردگارش بگريزد، براستى من از همه سزاوارتر بودم كه از تو بگريزم. پس اى خداى من ، بر من رحم كن، من فردى كوچك و ناچيزم، و ارزشى اندك دارم و عذاب من هرگز به مقدار مثقال و ذره اى بر سلطنت تو نمى افزايد و اگر عذاب كردن من چيزى بر ملك تو مى افزود از تو مى خواستم كه به من صبر در اين عذاب را عطا كنى و دوست مى داشتم كه آن فزونى در ملك تو محقق گردد. ولى خدايا سلطنت تو بزرگتر و ملك تو با دوام تر از آن است كه اطاعت فرمانبران چيزى بر آن بيفزايد و يا نافرمانى گناهكاران چيزى از آن بكاهد.
خداوندا من در آياتى كه به عنوان كتاب آسمانى نازل فرموده اى و بندگانت را بدان بشارت داده اى يافتم كه چنين فرمودى :
اى بندگان من كه بر جان خويش اسراف كرده و تجاوز نموده ايد، هرگز از رحمت خدا نا اميد نشويد، چرا كه خداوند همه گناهان را مورد مغفرت و آمرزش قرار مى دهد.
و هيچ چيز در زمين و آسمان از تو پنهان نمى ماند و تو آن را حاضر مى كنى و مجازات و محاسبه تو در قيامت، كفايت خواهد كرد.
پروردگارا، من اگر از تو مى گريزم، تو طالب منى و اگر من از تو فرار مى كنم، تو بدنبال منى و اينك من با حال خضوع و ذلت و افتادگى در پيشگاه تو سر به فرمانم.
اگر مرا عذاب كنى ، به حق شايسته آنم و اين امر از جانب تو عين عدل است و اگر مرا ببخشى ، همچون گذشته عفوت شامل حالم شده و لباس بخششت را بر تنم پوشانده اى.
پس اى پروردگار من، از تو درخواست مى كنم به حق اسمائى كه نزد خود پنهان دارى و به حق آن جمالى كه پرده ها مانع از درخشش آن شده اند، بر اين نفس نالان و بر اين تكه استخوان ناتوان رحم آور.
نفسى كه تحمل گرماى خورشيدت را ندارد پس چگونه حرارت آتش دوزخت را تحمل تواند كرد؟ و نيز كسى كه نمى تواند صداى رعد آسمان را بشنود، چگونه تاب شنيدن صداى خشم تو را دارد ؟!
پس اى مهربانترين مهربانان، بر من رحم كن و اى صاحب جلالت و اكرام، از من درگذر و توبه ام بپذير كه براستى تو، توبه پذير و مهربانى.